هرگز از دور زمان ننالیده بودم و روی از گردش آسمان در هم نکشیده

ساخت وبلاگ

هرگز از دور زمان ننالیده بودم و روی از گردش آسمان در هم نکشیده،
مگر وقتی که پایم برهنه مانده بود و استطاعت پای پوشی نداشتم.
به جامع کوفه در آمدم دلتنگ، یکی را دیدم که پای نداشت.
سپاس نعمت حق به جای آوردم و بر بی کفشی صبر کردم.

       مرغ بریان به چشم مردم سیر     کمتر از برگ تره بر خوان است

     وآن که را دستگاه و قُوت نیست     شلغم پخته مرغ بریان است

حکایت از گلستان سعدی باب سوم در فضیلت قناعت

بیراهه ای در آفتاب...
ما را در سایت بیراهه ای در آفتاب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : birahedaraftaba بازدید : 288 تاريخ : سه شنبه 3 خرداد 1401 ساعت: 23:36