شاید حسد به خاطر حوا دلیل بود

ساخت وبلاگ
هستی چه بود اگر که مرا و تورا نداشت؟
کوهی که هیچ زمزمه در وی صدا نداشت

از سنگ و صخره سر زدم از دره رد شدم
دریا شدن مرا به چه کاری که وانداشت

چون بَرّه می چرید بهشتِ همیشه را
آدم اگر که کار به کار خدا نداشت

دیو و فرشته از ازل هم خانه بوده اند
در خلوتِ کدام دل این هر دو جا نداشت ؟

شاید حسد به خاطر حوا دلیل بود
ابلیس اگر که سجده به آدم روا نداشت

چون مرگ می کشید کمان تیر سرنوشت
بر چشم و پُشت و پاشنه یکسان خطا نداشت

سنگی که از فَلاخَن تقدیر می رهید
کاری به تُرد بودن آیینه ها نداشت

پایان رنج های من و تو ؟ مپرس آه
چیزی که ابتداش نبود انتها نداشت


شعر از حسین منزوی

بیراهه ای در آفتاب...
ما را در سایت بیراهه ای در آفتاب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : birahedaraftaba بازدید : 189 تاريخ : شنبه 27 بهمن 1397 ساعت: 7:02