اگر به بادهٔ مُشکین دلم کِشد، شایدکه بویِ خیـر ز زهــدِ ریـــا نمیآیدجهانیان همه گر منعِ من کنند از عشقمن آن کنم که خداوندگــار فرمــایدطمع ز فیضِ کرامت مَبُر که خُلقِ کریمگنه ببخشد و بــر عاشقــان بِبَخشایدمقیمِ حلقهٔ ذکر است دل بدان امیدکـه حلقــهای ز سرِ زلـفِ یار بگشایدتو را که حُسنِ خداداده هست و حجلهٔ بختچـه حاجت اسـت کـه مَشّاطِهات بیارایدچمن خوش است و هوا دلکَش است و مِی بیغَشکنون به جز دلِ خوش هیچ در نمیبایدجمیلهایست عروسِ جهان، ولی هُش دارکـه این مُخَدَّره در عقدِ کَس نمیآیدبه لابه گفتمش ای ماهرُخ چه باشد اگربه یک شِکَر ز تو دلخستهای بیاسایدبه خنده گفت که حافظ خدای را مَپسَندکـه بوسـهٔ تـو رخِ مـــاه را بیـالایـدشعر از حضرت حافظمشاطه: بزک کننده و آرایش کننده ٔ عروس هش دار: هش دار. [ هَُ ] (اِمص مرکب ) در اصل فعل امر از «هش داشتن » است اما به صورت اسم مصدر به کار میرود، مانند خبردار.- هش دار دادن ؛ خبر کردن . متوجه ساختن .مخدره: زن پردهنشین؛ زنی که در حجاب باشد.لابه: درخواست همراه با فروتنی؛ التماس؛ زاری. بخوانید, ...ادامه مطلب
بهار به بهار ...در معبر اردیبهشت ،سراغت را از بنفشه های وحشی گرفتمو میان شکوفه های نارنجدر جستجویت بودم !در پاییز یافتمت ...تنها شکوفه ی جهانکه در پاییز روییدی !شعر از سید علی صالحی بخوانید, ...ادامه مطلب
زبان تا بود گویا، تیغ می بارید بر فرقم جهان دارالامان شد تا زبان در کام دزدیدممکش سر از ملامت گر سرافرازی طمع داری که من چون شعله آتش ز زخم خار بالیدمازین سنگین دلان صائب چرا چون تیرنگریزم که پر خون شد دهانم از همان دستی که بوسیدمبه خون آغشته نعمتهای الوان جهان دیدم زبان خویش چون خورشید بر دیوار مالیدممرا بیزار کرد از اهل دولت، دیدن در بان به یک دیدن زصد نادیدنی آزاد گردیدمبه من هر چون خضر دادند عمر جاودان، اما گره شد رشته عمرم ز بس برخویش پیچیدمنشد روز قیامت هیچ کاری دستگیر من بجز دستی که بر یکدیگر از افسوس مالیدمشعر از صائب تبریزی بخوانید, ...ادامه مطلب
حاتم, طایی, را گفتند,: از تو بزرگ, همت تر در جهان, دیدهای یا شنیدهای؟گفت: بلی! روزی چهل شتر قربان کرده بودم امرای عرب را، پس به گوشهٔ صحرایی به حاجتی برون رفته بودم، خارکنی را دیدم پشته فراهم آورده. گفتمش: به مهمانی حاتم چرا نروی که خلقی بر سماط او گرد آمدهاند؟ گفت:هر که نان از عمل خویش خورد &nb, ...ادامه مطلب
از دل افروزترین روزِ جهان،خاطره ای با من هست.به شما ارزانی :سحری بود و هنوز،گوهرِ ماه به گیسوی شب آویخته بود.گل یاس،عشق در جان هوا ریخته بود.من به دیدار سحر می رفتمنفسم با نفس یاس درآمیخته بود .می گشو, ...ادامه مطلب
بیراهه ای در آفتاب پیغمبران آیه های ناگفته دل من گِرد جهان گَشت و نیابید مِثالش هِله نومید نباشی که تو را یار بِراند گَرَت امروز بِرانَد، نه که فردات بخواند دَر اگر بر تو ببندد، مَرو و صبر کُن آن جا زِ پَسِ صبر، تو را او، به سَرِ صَدر نشاند و اگر بر تو ببندد همه رَهها و گُذرها رَهِ پنهان بِنُماید، که کَس آن راه نداند نه, ...ادامه مطلب
بر زمین افتاد شمشیرت ولی چون جنگ بود بر تو میشد زخم ها زد، بر من اما ننگ بود با خودم گفتم بگیرم دست یا جان تو را؟ اختلاف حرفِ دل با عقل صدفرسنگ بود گـر چه دستت را گـرفتم بـاز هم قانع نشد تا نبخشیدم تو را، دل همچنان دلتنگ بود چون در آغوشت گرفتم خنجرت معلوم کرد بر زمین افتادنِ شمشیـر ، خود نیرنگ بود, ...ادامه مطلب
بیراهه ای در آفتاب پیغمبران آیه های ناگفته در جهان گریاندن آسان است اشکی پاک کن تا توانی دفع غم از خاطر غمناک کن در جهان گریاندن آسان است، اشکی پاک کن گر نسیم فیض خواهی از گلستانِ وجود یک سَحر چون گُل به عشق او گریبان چاک کن هر که بار او سبکتر راه او نزدیکتر بارِ , ...ادامه مطلب
تمام ترسم از این است که یک شب بخواهی که به خوابم بیایی و من همچنان به یادت بیدار نشسته باشم ... ! سیدعلی صالحی,ترسناک,ترس,ترسا فیدالگو,ترسناک ترین فیلم دنیا,ترسناک ترین فیلم,ترسناک به انگلیسی,ترسناک ترین فیلم 2016,ترسناک ترین فیلم جهان,ترسا,ترسو به انگلیسی ...ادامه مطلب