حاتم, طایی, را گفتند,: از تو بزرگ, همت تر در جهان, دیدهای یا شنیدهای؟
گفت: بلی! روزی چهل شتر قربان کرده بودم امرای عرب را، پس به گوشهٔ صحرایی به حاجتی برون رفته بودم، خارکنی را دیدم پشته فراهم آورده. گفتمش: به مهمانی حاتم چرا نروی که خلقی بر سماط او گرد آمدهاند؟ گفت:
هر که نان از عمل خویش خورد منت حاتم طایی نبرد
من او را به همت و جوانمردی از خود برتر دیدم.
حکایت از گلستان سعدی باب سوم در فضیلت قناعت
سماط: آنچه بر زمین بگسترانند و بر روی آن طعام بگذارند؛ بساط؛ سفره؛ خوا
بیراهه ای در آفتاب...برچسب : نویسنده : birahedaraftaba بازدید : 189