مرا تُرکیست مشکینموی و نسرینبوی و سیمینبر
سُها لب مشتری غبغب هلال ابروی و مَه پیکر
چو گَردد رام و گیرد جام و بخشد کام و تابد رخ
بود گُلبیز و حالتخیز و سِحرانگیز و غارتگر
دهانش تنگ و قلبش سنگ و صلحش جنگ و مِهرش کین
به قد تیر و به مو قیر و به رخ شیر و به لب شکر
چه بر ایوان چه در میدان چه با مستان چه در بُستان
نشیند ترش و گوید تلخ و آرد شور و سازد شر
چو آید رقص و دزدد ساق و گردد دور نشناسم
ترنج از شَست و شَست از دست و دست از پا و پا از سَر
همانا طلعتش این خلعت پیروزی و کیشی
گرفت از حال و اقبال و جمال شاه گردونفر
غیاث المک و المله جم اختر ناصرالدوله
کز او نازد نگین و تخت و طوق و یاره و افسر
ز تمکین و صفا و سطوت و عزمش سَبَق برده
هم از خاک و هم از آب و هم از آتش، هم از صَرصَر
سَمند و صارم و سهم و سِنانش را گَهِ هیجا
سما بیدا، هنر شیدا، ظفر پیدا، خطر مُضمَر
ایا شاهی که شد کف و بنان و سکه و نامت
پناه سیف و عون کلک و فخر سیم و ذُخر زَر
پُر است از عزم و حَزم و رایت جِیشِ تو کیهان را
ز پست و بُرز و فوق و تحت و شرق و غرب و بحر و بر
فتد گاه تک خنگ قلل کوب تلل برت
پلنگ از پای و شیر از پی نهنگ از پوی و مرغ از پر
یک از صد گونه اوصاف تو ننویسد کس ار گردد
مداد ابحار و کلک اشجار و هفتم آسمان دفتر
بدزدد بال و ناف و مشک و ناخن از صهیل او
عقاب چرخ و گاو ارض و پیل مست و شیر نر
شمارد پا و دست و سُمّ و ساق و ساعدش یکسان
پل و شَطّ و حصار و خندق و کهسار و خشک و تر
نداند گرم و سرد و رعد و برق و آب و برف و نم
چه در تیر و چه در قوس و چه در آبان، چه در آذر
الا تا فرقها دارند نزد فکرتِ دانا
صور از ذات و حادث از قدیم اعراض از جوهر
در و بام و سر و پای و رگ و چشم و دل خصمت
به کند و کوب و بند و چوب و تیر و ناخج و نشتر
شعر از جیحون یزدی
ترک: زیباروی
سها: اختر، ستاره، کوکب، نجم
مشتری: ستاره ای از سیارات فلک ششم که آن رابه فارسی برجیس نامند
گل بیز: گل افشان ، گلریز، معطر، خوشبو
طلعت: چهره، رخسار، دیدار ،طلوع کردن
یاره: زیوری که زنان به مچ دست میبندند؛ دستبند
طوق: گردنبند
افسر: کلاه پادشاهی؛ تاج
تمکین: قبول کردن؛ پذیرفتن ،فرمان کسی را پذیرفتن
سطوت: وقار، ابهت
سبق: پیشی
صرصر: باد تند شدید و سرد
سمند: اسبی که رنگش مایل به زردی باشد
صارم: شمشیر بُرنده، شیر درنده
سنان:قطعۀ آهن نوکتیز که بر سر چوبدستی یا نیزه نصب کنند؛ سرنیزه
هیجا: جنگ؛ کارزار؛ پیکار
سما: آسمان
بیدا: بیابان
مضمر: پوشیده و پنهان؛ نهانداشته؛ در ضمیر نگهداشتهشده
ایا: ای
ذخر: اندوخته؛ پسانداز؛ چیزی که برای آینده پسانداز کنند
حزم: هوشیاری و آگاهی؛دوراندیشی در امری، استوار کردن و محکم کردن کاری
رایت: بیرق؛ پرچم؛ علم
جیش: لشکر؛ سپاه؛ ارتش
کیهان: جهان؛ روزگار؛ دنیا؛ عالم
برز: بالا : قد ، قامت
برچسب : نویسنده : birahedaraftaba بازدید : 28