مگر من از وطنم چه می خواستم؟
به غیر از نانی و
گوشه ای امن و
جیبی با حرمت و
بارانی از عشق !
پنجره ای باز
که آزادی و عشق به من دهد؟!
من چه می خواستم؟
در این حد که به من نداد
برای همین
نیمه شبی
دری را شکستم و رفتم
برای همیشه رفتم
شعر از شیرکو بیکس
برچسبها: وطن, نان, گوشه امن, حرمت, عشق نوشته شده در دوشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۶ساعت 19:45 توسط حسرت| |
بیراهه ای در آفتاب...
ما را در سایت بیراهه ای در آفتاب دنبال می کنید
برچسب : مگر,وطنم,خواستم؟, نویسنده : birahedaraftaba بازدید : 187 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 11:18