بیراهه ای در آفتاب
پیغمبران آیه های ناگفته
هشیار سری بود ز سودای تو مست
خوش آنکه ز روی تو دلش رفت ز دست
بیتو همه هیچ نیست در ملک وجود
ور هیچ نباشد چو تو هستی همه هست
شعر از حضرت سعدی
نوشته شده در چهارشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۶ساعت 20:50 توسط حسرت| |
برچسب : نویسنده : birahedaraftaba بازدید : 206