مگر این می پرستی ها و مستی ها
برای یک نفس آسودگی از رنج هستی نیست ؟
مگر افیون افسونکار
نهال بیخودی را در زمین جان نمی کارد
مگر دنبال آرامش نمی گردید
چرا از مرگ می ترسید ؟
کجا آرامشی از مرگ خوشتر کس تواند دید
می و افیون فریبی تیز بال وتند پروازند
اگر درمان اندوهند خماری جانگزا دارند
نمی بخشند جان خسته را آرامش جاوید
خوش آن مستی که هوشیاری نمیبیند
چرا از مرگ می ترسید ؟
چرا آغوش گرم مرگ را افسانه میدانید ؟
فریدون مشیری
متن کامل شعر را در ادامه مطلب بخوانید
بیراهه ای در آفتاب...برچسب : چرا از مرگ میترسید,چرا از مرگ مي ترسيد,شعر چرا از مرگ می ترسید,اشعار فریدون مشیری چرا از مرگ می ترسید, نویسنده : birahedaraftaba بازدید : 205