تمام دل خوشی ام شور عاشقانه ی توست
دو چشم منتظرم تا همیشه خانه ی توست
تو صبر گفتی و من خسته از شکیبایی
تمام زندگی ام غرق در بهانه ی توست
بهانه ی همه ی شعرهای من برگرد
بیا که خانه ی قلبم پر از ترانه ی توست
دل گرفته ی من همچو مرغ در قفسی
تمام هوش و حواسش به آشیانه ی توست
به کنج خلوت خود همچو ابر می بارم
سرم درون خیالم به روی شانه ی توست
تو رفته ای و من اینجا میان خاطره ها
به هرطرف که نظرمیکنم نشانه ی توست
دل شکسته ی من از تو عشق می گیرد
کبوترم که امیدم به آب و دانه ی توست
شعر از محمد رضا شفیعی کدکنی
بیراهه ای در آفتاب...برچسب : نویسنده : birahedaraftaba بازدید : 40