اگر آدمی به چشم است و دهان و گوش و بینی/چه میان نقش دیوار و میان آدمیت
خور و خواب و خشم و شهوت شَغَب است و جهل و ظلمت/حیوان خبر ندارد ز جهان آدمیت
به حقیقت آدمی باش وگرنه مرغ باشد که همین سخن بگوید به زبان آدمیت
مگر آدمی نبودی که اسیر دیو ماندی که فرشته ره ندارد به مکان آدمیت
اگر این درندهخویی ز طبیعتت بمیرد همه عمر زنده باشی به روان آدمیت
رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند بنگر که تا چه حد است مکان آدمیت
طَیَران مرغ دیدی تو ز پایبند شهوت به در آی تا ببینی طیران آدمیت
نه بیان فضل کردم که نصیحت تو گفتم هم از آدمی شنیدیم بیان آدمیت
شعر از حضرت سعدی
شغب: انحراف ورزیدن از راه و میل کردن از آن ، شور و غوغا ، فتنه و آشوب
طیران: پرواز کردن؛ پریدن؛ پرش؛ پرواز
برچسب : نویسنده : birahedaraftaba بازدید : 234