باران که شدى، پیالهها را نشمار
جام و قدح و کاسه و پیمانه یکیست
باران! تو که از پیش خدا مىآیی
توضیح بده عاقل و دیوانه یکیست
بر درگه او چونکه بیفتند به خاک
شیر و شتر و پلنگ و پروانه یکیست
با سوره ى دل ، اگر خدارا خواندى
حمد و فلق و نعرهى مستانه یکیست
این بىخردان خویش خدا مىدانند
اینجا سند و قصه و افسانه یکیست
از قدرت حق هرچه گرفتند به کار
در خلقت حق رستم و موریانه یکیست
گر درک کنى خودت خدا را بینى
درکش نکنى کعبه و بتخانه یکیست
شعر از مهدی مختارزاده
بیراهه ای در آفتاب...برچسب : نویسنده : birahedaraftaba بازدید : 203