من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید

ساخت وبلاگ

من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید
قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید

فصل گل می گذرد هم نفسان بهر خدا
بنشینید به باغی و مرا یاد کنید

عَندلیبان گل سوری به چمن کرد ورود
بهر شاد باش قدومش همه فریاد کنید

یاد از این مرغ گرفتار کنید ای مرغان
چو تماشای گل و لاله و شمشاد کنید

هر که دارد ز شما مرغ اسیری به قفس
برده در باغ و یاد مَنش  آزاد کنید

آشیانِ من بیچاره اگر سوخت چه باک
فکر ویران شدنِ خانه صیاد کنید

شمع اگر کُشته شد از یاد مدارید عجب
یاد پروانۀ هستی شده بر باد کنید

بیستون بر سر راه است مبادا از شیرین
خبری گفته و غمگین دل فرهاد کنید

جور و بیداد کند عمر جوانان  کوتاه
ای بزرگان وطن بهر خدا داد کنید

گر شد از جور شما خانه موری ویران
خانه خویش محال است که آباد کنید

کُنج ویرانه زندان شد اگر سهم بهار
شکر آزادی و آن گنج خدا داد  کنید

 

شعر از ملک الشعرای بهار

عندلیب: بلبل، هزاردستان ، هزارآوا
گل سوری: همان گل سرخ است

بیراهه ای در آفتاب...
ما را در سایت بیراهه ای در آفتاب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : birahedaraftaba بازدید : 238 تاريخ : شنبه 21 مهر 1397 ساعت: 20:47