دريا شده است خواهر و من هم برادرش شاعرتر از هميشه نشستم برابرشخواهر سلام! با غزلی نيمه آمدم تا با شما قشنگ شود نيم ديگرشمیخواهم اعتراف کنم، هر غزل که ما با هم سروده ايم، جهان کرده از برشخواهر! زمان، زمانِ برادرکشیست باز -شايد به گوش ها نرسد بيت آخرش-با خود ببر مرا که نپوسد در اين سکون شعری که دوست داشتی از خود رهاترشدريا سکوت کرده و من حرف میزنم حس میکنم که راه نبردم به باورشدريا! منم! هم او که به تعداد موج هایت با هر غروب خورده بر اين صخره ها سرشهم او که دل زده است به اعماق و کوسه ها خون می خورند از رگ در خون شناورشخواهر! برادر تو کم از ماهيان که نيست خرچنگ ها مخواه بريسند پيکرشدريا سکوت کرده و من بغض کرده ام بغض برادرانه ای از قهر خواهرششعر از محمد علی بهمنی بخوانید, ...ادامه مطلب
باز این چه شورش است که در خلق عالم است باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین بی نفخ صور خاست, ...ادامه مطلب
روزیست اینکه حادثه کوس بلازدهست کوس بلا به معرکهٔ کربلا زدهست روزیست اینکه دست ستم ، تیشه جفا بر پای گلبن چمن مصطفا زدهست روزیست اینکه بسته تُتُق آه اهل بیت چتر سیاه بر سر آل عبا زدهست روزیست اینکه خشک شد از تاب تشنگی آن چشمهای که خنده بر آب بقا زدهست روزیست اینکه کشتهٔ بیداد کربلا زانوی داد در حرم کبریا زدهست ,اباعبدالله ...ادامه مطلب
هرگز نگو خداحافظ خداحافظی با تو سلام گفتن به در به دری هاست و در آغوش کشیدن تمام تنهایی ها ترس ها سرگشتگی ها... هرگز نگو خداحافظ خداحافظی با تو منجمد شدن قلب هجده ساله ای ست که نام تو را آواز می داد به تپیدن های خود... در الوداع هر دیدار پی واژه ای می گردم به جای خداحافظ، تا با آن بباورانم به خود که دوباره دیدنت محال نیست! حرفی شبیه می بینمت، تا بعد، به امید دیدار... حرفی که نجاتم دهد از هراس دوباره ندیدن تو! به من که عمری لبریز بوده ام از سلام های بی جواب هرگز نگو خداحافظ... یغما گلرویی, ...ادامه مطلب