امشب اگر یاری کنی، ای دیده توفان می کنمآتش به دل می افکنم، دریا به دامان می کنممی جویمت، می جویمت، با آن که پیدا نیستیمی خواهمت، می خواهمت، هر چند پنهان می کنمزندان صبرآموز را، در می گشایم ناگهانپرهیز طاقت سوز را، یکسر به زندان می کنمیا عقل تقوا پیشه را، از عشق می دوزم کفنیا شاهد اندیشه را، از عقل عریان می کنمبازآ که فرمان می برم، عشق تو با جان می خرمآن را که می خواهی ز من، آن می کنم، آن می کنمشعر از سیمین بهبهانی بخوانید, ...ادامه مطلب
تنهااگر دمیکوتاه آیم از تکرارِ این پیشِ پا افتادهترین سخن که «دوستت میدارم»چون تندیسی بیثبات بر پایههای ماسهبه خاک درمیغلتیو پیش از آنکه لطمهی درد درهمات شکندبه سکوتمیپیوندی.پس، از تو چه خواهد ماندچون من بگذرم؟تعویذِ ناگزیرِ تداومِ توتنهاتکرارِ «دوستت میدارم» است؟با اینهمهبغضم اگر بترکد... ــنهپَرِّ کاهی حتا بر آب بنخواهد رفتمیدانم!تیرِ ۱۳۶۵ احمد شاملو بخوانید, ...ادامه مطلب
پادشاهی را مهمی پیش آمد. گفت اگر این حالت به مراد من بر آید چندین دِرَم دهم زاهدان را.چون حاجتش بر آمد و تشویش خاطرش برفت وفای نذرش به وجود شرط لازم آمد. یکی را از بندگان خاص کیسه درم داد تا صرف کند بر زاهدان.گویند غلامی عاقل و هشیار بود. همه روز بگردید و شبانگه باز آمد و درمها بوسه داد و پیش ملک بنهاد و گفت: زاهدان را چندان که گردیدم نیافتم!گفت: این چه حکایت است؟! آنچه من دانم در این مُلک چهارصد زاهد است.گفت: ای خداوند جهان! آن که زاهد است نمیستاند و آن که میستاند زاهد نیست.مَلک بخندید و ندیمان را گفت: چندان که مرا در حق خداپرستان ارادت است و اِقرار، مر این شوخ دیده را عِداوت است و انکار و حق به جانب اوست! زاهد که درم گرفت و دینار زاهدتر از او یکی به دست آرحکایت از گلستان سعدی باب دوم در اخلاق درویشاناقرار: ابراز، اذعان، اظهار، اعتراف، تقریرعدوات: خصومت ، دشمنی بخوانید, ...ادامه مطلب
چنان زلال شودآن کسی که تو را یک بارفقط یک بار نگاه کندکه هیچگاه کسی جز تو را نبیند از آن پسحتی اگر هزار بار هزاران چهره را نگاه کند .یتیمِ زیبایی خواهد بود این جهان اگر آدمهایشبدون رؤیتِ توچشم گشوده باشند .چگونه جهان به غربتِ ابدیدوباره عادت خواهد کرداگر تو را نبیند…شعر از رضا براهنیپ ن : تولدت مبارک بهترین اتفاق زندگی ام بخوانید, ...ادامه مطلب
من با تو نگویم كه تو پروانهی من باشچون شمع بیا روشنی خانهی من باشدر كلبهی من رونق اگر نیست صفا هست تو رونق این كلبه و كاشانهی من باشمن یاد تو را سجده كنم ای صنم اكنونبرخیز و بیا، خود بت بتخانهی من, ...ادامه مطلب
اگر تو بازنگردي قناريان قفس قاريان غمگين را كه آب خواهد داد؟ كه دانه خواهد داد؟ اگر تو باز نگردي بهار رفته در اين دشت برنمي گردد به روي شاخه گل غنچه اي نمي خندد و آن درخت خزان ديده تور سبزش را به سر نمي بندد اگر تو بازنگردي كبوتران محبت را شهاب ثاقب دستان مرگ خواهد زد شكوفه هاي درختـان بـاغ حيـران را تگرگ خواهد زد اگر تو بازنگردي به طفل ساده خواهر ك,اگر,بازنگردی,امید,آمدنت,گور,خواهم,برد ...ادامه مطلب
اگر نتوان آزادی و عدالت را یک جا داشت و من مجبور باشم میان این دو یکی را انتخاب کنم، آزادی را انتخاب میکنم تا بتوانم به بیعدالتی اعتراض کنم آلبر کاموپ ن : به مناسبت تحلیف رئیس جمهور برچسبها: تحلیف, آزادی, عدالت, بی عدالتی, اعتراضنوشته شده در شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۶ساعت 19:26 توسط حسرت| |,اگر,نتوان,آزادی,عدالت,داشت ...ادامه مطلب
کشتگاهم خشک ماند و یکسره تدبیرها، گشت بی سود و ثمر. تنگنای خانه ام را یافت دشمن با نگاه حیله اندوزش وای بر من! می کند آماده بهر سینه من تیرهائی که به زهر کینه آلوده ست. پس به جادوهای خونین، کله های مردگان را به غبار قبرهای کهنه اندوده از پس دیوار من، بر خاک می چیند وز پی آزار دل آزردگان در میان کله های چیده بنشیند سرگذشت زجر را خواند. وای بر من! در شبی تاریک از اینسان بر سر این کله ها جنبان چه کسی آیا ندانسته گذارد پا؟ از تکان کله ها آیا سکوت این شب سنگین - کاندران هر لحظه مطرودی فسون تازه می بافد - کی که بشکافد؟ یک ستاره از فساد خاک وارسته روشنایی کی دهد آیا ,وای بر من,وای بر من اگر حریم تو,وای بر من گر تو,وای بر من حمیرا,وای بر من به انگلیسی,وای بر من اگر,وای بر من اگر ببینم چشم,وای بر من سوزد و سوزد,وای بر من اگر تو آن,وای بر من گر تو آن ...ادامه مطلب