من بامدادم سرانجام خسته بی آنکه جز با خویشتن به جنگ برخاسته باشم. هرچند جنگی از این فرسایندهتر نیست، که پیش از آنکه باره برانگیزی آگاهی که سایهی عظیمِ کرکسی گشودهبال بر سراسرِ میدان گذشته است تقدیر از تو گُدازی خونآلوده به خاک اندر کرده است و تو را دیگر از شکست و مرگ گزیر نیست. من بامدادم شهروندی با اندام و هوشی متوسط. نَسبَم با یک حلقه به آوارگانِ کابل میپیوندد. نامِ کوچکم عربیست نامِ قبیلهییام تُرکی کُنیَتَم پارسی. نامِ قبیلهییام شرمسارِ تاریخ است و نا,بامدادِ,نخستین,آخرینم ...ادامه مطلب