من خود دلم از مهر تو لرزید، وگرنهتیرم به خطا می رود اما به هدر نه!دل خون شده ی وصلم و لب های تو سرخ استسرخ است ولی سرخ تر از خون جگر نهبا هر که توانسته کنار آمده دنیابا اهل هنر آری و با اهل نظر نهبد خلقم و بد عهد، زبان بازم و مغــرورپشت سر من حرف زیاد است، مگر نه!؟یک بار به من قرعه ی عاشق شدن افتادیک بار دگر ، بار دگر ، بار دگر … نه !شعر از فاضل نظری بخوانید, ...ادامه مطلب
چشم من چشم تو را دید ولی دیده نشدمن همانم که پسندید و پسندیده نشد یاد لبهای تو افتادم و با خود گفتمغنچه ای بود که گل کرد ولی چیده نشد من نظر بازم و کم معصیتی نیست ولیچه بسا طعنه زدنهای تو بخشیده نشد ای که مهرت نرسیده ست به من باور کنهیچکس قدر من از قهر تو رنجیده نشد عاشقت بودم و این را , ...ادامه مطلب