فلک زار و نزارم کردی آخر جــدا از گلعــذارم کــردی آخــرمیــان تختــهٔ نــرد محبـت شش و پنجی بکارم کردی آخرشعر از باباطاهر بخوانید, ...ادامه مطلب
آخر از جور تو عالم را خبر خواهیم کردخلق را از طرهات آشفتهتر خواهیم کرداول از عشق جهانسوزت مدد خواهیم خواستپس جهانی را ز شوقت پر شرر خواهیم کردجان اگر باید، به کویت نقد جان خواهیم باختسر اگر باید، به, ...ادامه مطلب
همیشه وقتی تنها و نا امید و ملول تنت روانتاز دسـت ایـن و آن خســته سـت همیشهوقتی رخسار این جهانِ تاریکهمیشه، وقتی درهای آسمان بسته ست؛ همیشهگوشهی گرمیبه نام «دل» با توست که صادقانه تر از هر که،, ...ادامه مطلب
من بامدادم سرانجام خسته بی آنکه جز با خویشتن به جنگ برخاسته باشم. هرچند جنگی از این فرسایندهتر نیست، که پیش از آنکه باره برانگیزی آگاهی که سایهی عظیمِ کرکسی گشودهبال بر سراسرِ میدان گذشته است تقدیر از تو گُدازی خونآلوده به خاک اندر کرده است و تو را دیگر از شکست و مرگ گزیر نیست. من بامدادم شهروندی با اندام و هوشی متوسط. نَسبَم با یک حلقه به آوارگانِ کابل میپیوندد. نامِ کوچکم عربیست نامِ قبیلهییام تُرکی کُنیَتَم پارسی. نامِ قبیلهییام شرمسارِ تاریخ است و نا,بامدادِ,نخستین,آخرینم ...ادامه مطلب