بیراهه ای در آفتاب

متن مرتبط با «مایه» در سایت بیراهه ای در آفتاب نوشته شده است

یک مایه در دو مقام

  • به لئوناردو آلیشان۱دلم کَپَک زده، آهکه سطری بنویسم از تنگیِ‌ دل،همچون مهتاب‌زده‌یی از قبیله‌ی آرش بر چَکادِ صخره‌ییزِهِ جان کشیده تا بُنِ گوشبه رها کردنِ فریادِ آخرین.□کاش دلتنگی نیز نامِ کوچکی می‌داشتتا به جانش می‌خواندی:نامِ کوچکیتا به مهر آوازش می‌دادی،همچون مرگکه نامِ کوچکِ زندگی‌ستو بر سکّوبِ وداع‌اش به زبان می‌آوریهنگامی که قطاربانآخرین سوتش را بدمدو فانوسِ سبزبه تکان درآید:نامی به کوتاهیِ‌ آهیکه در غوغای آهنگینِ غلتیدنِ سنگینِ پولاد بر پولادبه لب‌جُنبه‌یی بَدَل می‌شود:به کلامی گفته و ناشنیده انگاشتهیا ناگفته‌یی شنیده پنداشته.□سطریشَطریشعرینجوایی یا فریادی گلودَرکه به گوشی برسد یا نرسدو مخاطبی بشنود یا نشنودو کسی دریابد یا نهکه «چرا فریاد؟»یا «با چه مایه از نیاز؟»و کسی دریابد یا نهکه «مفهومی بود این یا مصداقی؟صوت‌واژه‌یی بود این در آستانه‌ی زایشی یا فرسایشی؟ناله‌ی مرگی بود این یا میلادی؟فرمانِ رحیلِ قبیله‌مردی بود این یا نامردی؟خانی که به وادی برکت راه می‌نمایدیا خائنی که به کج‌راهه‌ی نامرادی می‌کشاند؟»و چه بر جای می‌مانَد آنگاهکه پیکانِ فریاداز چِلّهرها شود؟ ــ:نیازی ارضا شده؟پرتابه‌ییبه در از خویشیا زخمی دیگربه آماجِ خویشتن؟و بگو با من بگو با من:که می‌شنودو تازهچه تفسیر می‌کند؟۲غریوی رعدآسااز اعماقِ نهانگاهِ طاقت‌زدگی:غریوِ شوریده‌حال‌گونه‌یی گریخته از خویشاز بُرج‌واره‌ی بامی بی‌حفاظ...غریویبی‌هیچ مفهومِ آشکار در گمانبی‌هیچ معادلی در قاموسی، بی‌هیچ اشارتی به مصداقی.به یکی «نه»غریوکشِ شوریده‌حال را غُربت‌گیرتر می‌کنی:به یکی «آری» اماــ چون با غرورِ همزبانی در او نظر کنیخود به پژواکِ غریوی رهاتر از او بَدَل می‌شوی:به شیهه‌واره‌ی دردی بی‌مرزتر از غریوِ شوریده‌سرِ به بام , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها