از همه سو،از چار جانب،از آن سو که بهظاهر مهِ صبحگاه را مانَد سبکخیز و دَمدَمیو حتا از آن سویِ دیگر که هیچ نیستنه لهلهِ تشنهکامیِ صحرانه درخت و نه پردهی وهمی از لعنتِ خدایان، ــاز چار جانبراهِ گریز بربسته است.درازای زمان رابا پارهی زنجیرِ خویشمیسنجمو ثقلِ آفتاب رابا گوی سیاهِ پایبنددر دو کفه مینهمو عمردر این تنگنایِ بیحاصلچه کاهل میگذرد!□قاضیِ تقدیربا من ستمی کرده است.به داوریمیانِ ما را که خواهد گرفت؟من همهی خدایان را لعنت کردهامهمچنان که مراخدایان.و در زندانی که از آن امیدِ گریز نیستبداندیشانهبیگناه بودهام!۱۳۳۶احمد شاملو بخوانید, ...ادامه مطلب
نمیخواستم نامِ چنگیز را بدانمنمیخواستم نامِ نادر را بدانمنامِ شاهان رامحمدِ خواجه و تیمورِ لنگ،نامِ خِفَتدهندگان را نمیخواستم وخِفَتچشندگان را.میخواستم نامِ تو را بدانم.و تنها نامی را که میخواستمندانستم.۱۳۶۳ احمد شاملو بخوانید, ...ادامه مطلب
لیلی بنشین خاطره ها را رو کن لب وا کن و با واژه بزن جادو کن لیلی تو بگو،حرف بزن،نوبت توست بعد از من و جان کندن من نوبت توست لیلی مگذار از دَمِ خود دود شوم لیلی مپسند این همه نابود شوم لیلی بنشین، سینه و سر آوردم مجنونم و خونابِ جگر آوردم مجنونم و خون در دهنم می رقصد دستان جنون در دهنم می رقصد مجنونِ تو هستم که فقط گوش کنی بگذاری ام و باز فراموش کنی دیوانه تر از من چه کسی هست،کجاست یک عاشقِ این گونه از این دست کجاست تا اخم کنی دست به خنجر بزند پلکی بزنی به سیم آخر یزند تا بغض کنی، در هم و بیچاره شود تا آه کِشی، بندِ دلش پاره شود ای شعله به تن،خواهرِ نمرود بگو دیوانه تر از من چه کسی بود،بگو آتش ,این,شهر,مرا,نمی,خواست,عزیز ...ادامه مطلب
مگر من از وطنم چه می خواستم؟به غیر از نانی وگوشه ای امن وجیبی با حرمت وبارانی از عشق !پنجره ای بازکه آزادی و عشق به من دهد؟!من چه می خواستم؟در این حد که به من ندادبرای همیننیمه شبیدری را شکستم و رفتمبرای همیشه رفتم شعر از شیرکو بیکس برچسبها: وطن, نان, گوشه امن, حرمت, عشقنوشته شده در دوشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۶ساعت 19:45 توسط حسرت| |,مگر,وطنم,خواستم؟ ...ادامه مطلب