پیش تو بسی از همه کس خوارترم من زان روی که از جمله گرفتارترم منروزی که نماند دگری بر سر کویت دانی که ز اغیار وفادارترم منبر بی کسی من نگر و چارهٔ من کن زان کز همه کس بی کس و بییارترم منبیداد کنی پیشه و چون از تو کنم داد زارم بکشی کز که ستمکارترم منوحشی به طبیب من بیچاره که گوید کامروز ز دیروز بسی زارترم منشعر از وحشی بافقی بخوانید, ...ادامه مطلب